نویسنده:آناتول کالتسکی
ترجمه: مرتضی چینیچیان*
مشروج این یادداشت در پی میآید:
جدا ازاینکه در ماههای آینده، دونالد ترامپ چه بگوید یا چه بکند، ایالات متحده امریکا در جنگ تعرفه با چین موفق نخواهد شد. به باور ترامپ، چون اقتصاد امریکا بسیار قویست و چون سیاستمداران هر دو حزب از هدف استراتژیک جلوگیری از قدرت گیری چین حمایت میکنند و خواهان استمرار برتری جهانی امریکا هستند، پس او دست بالا را در این نبرد دارد.
اما به عکس، این قدرت آشکار، ضعف ویرانگر ترامپ نیز هست. با بکارگیری اصول هنرهای رزمی میتوان قدرت دشمن را بر علیه خود او بکار گرفت، در این مبارز تعرفهای، چین به سادگی پیروز خواهد شد، و یا حداقل ترامپ را به تساوی خواهد کشاند.
از زمان دیوید ریکاردو، اقتصاددانان استدلال میکنند که محدود کردن واردات سبب کاهش رفاه مصرف کنندگان و مانع رشد کارآیی خواهد شد. اما دلیل اصلی که ترامپ را مجبور به کوتاه آمدن در این جنگ تجاری خواهد کرد، این مسئله نیست. در پیشبینی پیآمدهای اختلاف میان چین و امریکا، اصل اقتصادی دیگری حاکم هست که کمتر برای تحلیل بیهودگی تهدیدات تعرفهای ترامپ بکار گرفته شده است. این اصل بسیار مهمتر از ایده اصل مزیت نسبی ریکاردو است: و آن "مدیریت تقاضای کینزی" است.
بیشک، مزیت نسبی در دراز مدت بر رفاه اقتصادی تأثیر خواهد گذاشت، اما وضعیت تقاضاست که در ماههای آینده تعیین خواهد کرد چین یا امریکا کدام یک، براثر تحمل فشار بیشتر، خواهان صلح تجاری خواهند شد. تمرکز بر مدیریت تقاضا بوضوح نشان میدهد که خود امریکا از تعرفههای ترامپ صدمه خواهد دید، درحالی که چین میتواند از اثرات نامساعد آن بدور باشد.
از دیدگاه کینزی، پیآمدهای جنگ تجاری عمدتاً به "وضعیت رکودی" یا به "وضعیت تقاضای مازاد" طرفین درگیری بستگی دارد. در وضعیت رکودی، تعرفهها میتوانند فعالیتهای اقتصادی و اشتغال را افزایش دهد، البته به زیان کارآیی دراز مدت. اما اگر کارکرداقتصادی در حول وحوش حداکثر ظرفیت خود قرار داشته باشد، تعرفهها صرفاً قیمتها را افزایش میدهد و فشار رو به بالایی برای افزایش نرخ بهره خواهد داشت. اکنون این وضعیت را بروشنی در اقتصاد امریکا میتوان دید.
درکل، بنگاههای تولیدی امریکایی برای جایگزینی واردات چین نمیتوانند در داخل، کارگران ارزان قیمت اضافی پیدا کنند، و حتی اگر تعداد معدودی از بنگاههای امریکایی تحت تأثیر تعرفهها بتوانند با جایگزینی تولیدات خود واردات چین را کاهش دهند، ناگزیرند دستمزدها را افزایش دهند و کارخانههای جدید ایجاد کنند، و نتیجتاً به فشار رو به بالای تورم و نرخ بهره بیافزایند. با ظرفیت اندکِ اضافی موجود، سرمایه گذاریها و استخدامهای جدید برای جایگزینی کالاهای چینی منجر به تحمیل هزینههای اضافی به بنگاههایی میشود که قبل از جنگ تعرفهای با چین سودآورتر بودند. افزون برآن، تا زمانی که بنگاههای امریکایی از ادامهی تعرفهها برای سالهای آتی اطمینان نداشته باشند، برای رقابت با واردات چین نه سرمایه گذاری جدید خواهند کرد و نه دست به استخدام کارگران جدید خواهند زد.
فرض کنیم که بنگاههای آگاه چینی این موضوع را بدانند، آنان قیمتهای کالاهای صادراتی خود را برای جذب(کم کردن) هزینهی تعرفههای امریکا، کاهش نخواهند داد. در نتیجه، واردکنندگان امریکایی بناچار باید تعرفهها را بپردازند و هزینهی آنرا از طریق افزایش قیمتها(یعنی آتش تورم را شعلهورتر کنند) به مصرف کنندگان انتقال دهند و یا از طریق کاهش سود سهامداران امریکایی آنرا جبران کنند. ازاینرو آنطوری که ترامپ اعتقاد دارد، تعرفهها مجازاتی برای چین نیست. بلکه عمده اثر آن، صدمه به مصرف کنندگان و بنگاههای امریکایی است، درست مثل افزایش مالیات بر مصرف میماند.
بگذارید فرض کنیم که تعرفهها، بعضی از کالاهای چینی را از بازار امریکا خارج کند. وارداتی که بتواند با قیمتهای رقابتی خود سهم واردات چین به زیر بکشد، از کجا خواهد آمد؟
پاسخ در غالب موارد، اقتصادهای بالنده (نو ظهور) خواهد بود. پارهای از کالاهای ارزان قیمت مثل کفش و اسباب بازی مبدإ شان ویتنام یا هند خواهد بود. مونتاژ نهایی بعضی از کالاهای الکترونیکی و ماشینهای صنعتی ممکن است به کره جنوبی یا مکزیک تغییر مکان دهد. تعدادی از عرضه کنندگان ژاپنی و اروپایی ممکن است جانشین عرضه کنندگان کالاهای گران قیمت چینی شوند.
صادرکنندگان چینی ممکن است متحمل زیان نسبتاً اندکی شوند، چون تولید کنندگان سایر کشورها از فرصتی که تعرفههای امریکا برای آنان پدید آورده استفاده کرده بخشی از سهم صادرات چین را بدست خواهند آورد. اما هرگاه مدیریت تقاضا برای جبران کاهش صادرات بکار گرفته شود، این امر تأثیری بر رشد، اشتغال، یا سود کورپرشنهای چینی نخواهد داشت. دولت چین هماکنون از طریق سیاست پولی بازتر و کاهش مالیاتها شروع به افزایش مصرف داخلی خود کرده است.
اما تا کنون، اقدامات انگیزشی چین محتاطانه بوده است، چون اثرات تعرفههای امریکا را بر صادرات خود ناچیز میانگارند. با این وجود هرگاه شواهدی دال بر ضعف صادراتی آشکار شود، چین میتواند و باید با اقدامات بعدی، تقاضای داخلی را افزایش دهد. در اصل، چین تنها با بکارگیری محرک تمام عیار کینزی میتواند از هرگونه خسارات تعرفهای امریکا مصون بماند. اما سئوال اینست، آیا دولت چین مایل به چنین اقدامی هست؟
هر دو حزب امریکا حامی سیاست بازدارندگی علیه چین هستند، اما تناقض درست در همین جاست، این سیاست علیه ترامپ عمل میکند. بعلت تعهدات سخت پرزیدنت شیجینپنک به محدود کردن رشد بدهیهای چین و رفورم بخش بانکداری، حاکمان چین تاکنون تمایلی به اعمال انگیزش تقاضای آشکار بعنوان ابزاری برای جنگ تجاری نداشتهاند.
اما در این مقطع زمانی که امریکا از طریق تعرفههای ترامپ، جنگ سرد ژئوپلوتیکی را براه انداخته است، چنین بحثهایی علیه سیاست مالی کینزی قطعاً بیمعناست. کاملاً غیرقابل تصور است که پرزیدنت شیجینپنک به مدیریت اعتبارات بیش از پیروزی در جنگ تعرفهای الویت بدهد. جنگی که پیروزی در آن بیهودگی استراتژی بازدارندگی ایالات متحده امریکا را علیه چین نشان میدهد.
این سئوال پیش میآید، وقتی تعرفهها به بنگاههای امریکایی و رای دهندگان حامی ترامپ صدمه بزند، درحالیکه برای چین و بقیه دنیا مسئله بیاهمیتی باشد، عکسالعمل ترامپ چه خواهد بود. پاسخ احتمالی اینست که ترامپ جریان اختلافاتش را با کره شمالی، اتحادیه اروپا و مکزیک دنبال خواهد کرد. او قولی میدهد و در رسیدن به هدفهای اعلام شدهاش ناکام میماند، اما ادعای پیروزی میکند و جنگ زرگری راه میانداز تا به حامیانش روحیه ببخشد.
تکنیک لفاظی موفق و شگفتآور او یعنی«بلند فریاد بکش ولی پرجم سفید به دست بگیر» بما کمک میکند تا پیوستگیِ ناپیوستگیهای سیاست خارجی ترامپ را دریابیم. احتمالاً جنگ تجاری امریکا و چین نمونه دیگری از این تکنیک خواهد بود.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1-
Anatole Kaletsky is Chief Economist and Co-Chairman of Gavekal Dragonomics. A former columnist at the Times of London,the International New York Times and the Financial Times, he is the author of Capitalism 4.0, The Birth of a New Economy, which anticipated many of the post-crisis transformations of the global economy. His 1985 book, Costs of Default, became an influential primer for Latin American and Asian governments negotiating debt defaults and restructurings with banks and the IMF.
2-
- Project Syndicate, September 21, 2018. https://www.project-syndicate.org/commentary/trump-would-lose-trade-war-with-
china-by-anatole-kaletsky-2018-09
*کارشناس اقتصادی
223223
نظر شما